دلنوشته هاي من . . . !

متن مرتبط با «باز کن پنجره را که نسیم» در سایت دلنوشته هاي من . . . ! نوشته شده است

باز کن پنجره را ...

  • در سحر گاه سر از بالش خوابت بردار!كاروانهای فرومانده خواب از چشمت بیرون كن !باز كن پنجره را !تو اگر باز كنی پنجره را،من نشان خواهم داد ،به تو زیبایی را .بگذر از زیور و آراستگیمن تو را با خود تا خانه خود خواهم بردكه در آن شوكت پیراستگیچه صفایی داردآری از سادگیش،چون تراویدن مهتاب به شبمهر از آن می بارد .باز كن پنجره رامن تو را خواهم برد؛به عروسی عروسكهایكودك خواهر خویش؛كه در آن مجلس جشنصحبتی نیست ز دارایی داماد و عروس .صحبت از سادگی و كودكی است .چهره ای نیست عبوس .كودك خواهر من،امپراتوری پر وسعت خود را هر روز،شوكتی می بخشد .كودك خواهر من نام تو را می داند,باز کن پنجره را که قناری می خواند,باز کن پنجره را,باز کن پنجره را که نسیم,باز کن پنجره را حمید مصدق,باز کن پنجره را و به مهتاب بگو,باز کن پنجره را که بهاران آمد,باز کن پنجره را صبح دمید,باز کن پنجره را ای دوست,باز کن پنجره را دخترکم فصل بهار است,باز كن پنجره را و به مهتاب بگو ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها